سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جنون عاشقی

چهارشنبه 86 خرداد 2 ساعت 8:31 عصر

 

یا انیس من لا انیس له

دلم برای خودم تنگ شده.!

خود پاک و آسمانی و مجنونم.!

آری مجنون.

مگر نه اینکه جنون منتها درجه عاشقی است. و مگر نه این است هرآنکس که در ره عاشقی، مجنون شد، در عشق فنا خواهد شد. و هرآنکه در این بزم فنا شد، ماندگارترین خواهد بود.

راستی جنون نه آن است که دیوانه شوی.

که مجنون شدن یعنی از خود بیخود شدن. یعنی از خود گذشتن و محو یار شدن. یعنی هیچ شدن و همه او شدن.

پس همانا هرآنکه در عاشقی مجنون نشد، عشقش مدام نیست و به کمال رهی نیافته.

یاد باد روزگار جنون و بی خبری از غیر یار.

 

پی نوشت:

یادش به خیر دمی که حاج آقای ابوترابی، آن پیر میکده سربازی راه خمینی کبیر(ره) اینچنین سخن سر داده بود که:

«اگر مسجد سنگر است، مسجد جامع خرمشهر، سنگر همه سنگرهاست.»

و یادش به خیر لحظه ای که امام عاشقی فرمود:

«خرمشهر را خدا آزاد کرد.»


نوشته شده توسط : سید عباس مجاهد

نظرات دیگران [ نظر]


دستخط خدا

دوشنبه 86 اردیبهشت 31 ساعت 1:6 عصر

یا انیس من لا انیس له

از جنگ بر می گردی، هیچ کس اما به استقبالت نمی آید. هیچ کس نمی داند به جنگ رفته بودی. با شکوه ترین جنگ ها اما همین است. جنگی غریبانه. جنگی تنها. جنگی بی سپاه و بی سلاح.

از جنگ بر می گردی، خدا می داند که به جنگ رفته بودی. خاک روی پیراهنت را می تکاند و نشان لیاقتی به تو می دهد. نشان لیاقتش اما مدالی نیست که بر گردنت بیاویزی. نشان لیاقت خدا، تنها چند خط ساده است. خط های ساده ای که بر پیشانی ات می کشد.

از جنگ بر می گردی و هربار خطی بر خطوط پیشانی ات اضافه می شود. و روزی می رسد که پیشانی ات پر از دستخط خدا می شود.

آینه ها می گویند آن کس زیباتر است که خطی بر چهره ندارد. آینه ها اما دروغ می گویند. دستخط خدا بر هر صفحه ای بنشیند، زیبایش می کند.

جوانی بهایی است که در ازای دستخط می دهیم. دستخط خدا اما بیش از اینها می ارزد. کیست که جوانی اش را به دستخط خدا نفروشد.!

عرفان نظر آهاری


نوشته شده توسط : سید عباس مجاهد

نظرات دیگران [ نظر]


وطن پرستو بهار است..

شنبه 85 بهمن 21 ساعت 10:45 صبح

یا انیس من لا انیس له

ما را برای خلوت عشق آفریده اند..

این روزها که می گذرد، هرلحظه بیش از گذشته به یاد حرفهای همیشه تازه شهید بدر و مجنون آقا مهدی باکری می افتم. همان که می گفت بعد از جنگ مردم سه دسته می شوند:

دسته ای از آرمانها و اعتقادات گذشته شان دست می کشند و به هرآنچه که دیده هاشان دیده بود و گوشهاشان شنیده بود، پشت می کنند.

عده ای هم مثل باقی مردمی که عاشقی را در دنیا یافته بودند، مشغول دنیا و درخشندگی سیم و زرش می شوند و فراموش می کنند که زمانی در این سرزمین عشق حکومت می کرد.

واما عده اندکی هم هستند که پس از جنگ با تمام وجود هرآنچه که در سالهای خون و حماسه به توشه گرفته بودند، را حفظ می کنند و بر همان شیوه بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد، باقی می مانند. اما این دسته سوم از همه بیشتر درد می کشند. و هر روز که می گذرد غصه دار اینند که چرا در فصل هجرت پرستوها، بالهاشان قوت نداشت..

 

این روزها به این حرف سید پویان فکر می کنم که می گفت: « فلانی من و تو و ما از دسته چهارمی هستیم که آقا مهدی ازشون حرفی به میون نیاورد و چیزی نگفت تا مبادا تو سالهای سازندگی به قیمت بی عدالتی و ایام توسعه سیاسی و اصلاحات به قیمت ضد ارزش شدن ارزشها، لگد مال نشیم. دسته چهارمی که توصیفشون اینه که عده ای هم بعد از جنگ میان و دست بر قضا سنشون هم به رشادت و حماسه نمی خوره. اما عاشق مردم جنگند. که جنگ نه. مردم دفاع. مردم مظلوم دفاع. عده ای که با آب اروند وضو می گیرند و به خاک شلمچه و فکه و طلاییه سجده می کنن. عده ای که ذکر هر شب و روزشون یا لیتنا کنا معکمه..»

 

و با خود می گویم که :

وطن پرستو بهار است. واگر بهار مهاجر است،

از پرستو مخواه که بماند..

یا زهرای علی


نوشته شده توسط : سید عباس مجاهد

نظرات دیگران [ نظر]


<      1   2   3      >