یا انیس من لا انیس له
از جنگ بر می گردی، هیچ کس اما به استقبالت نمی آید. هیچ کس نمی داند به جنگ رفته بودی. با شکوه ترین جنگ ها اما همین است. جنگی غریبانه. جنگی تنها. جنگی بی سپاه و بی سلاح.
از جنگ بر می گردی، خدا می داند که به جنگ رفته بودی. خاک روی پیراهنت را می تکاند و نشان لیاقتی به تو می دهد. نشان لیاقتش اما مدالی نیست که بر گردنت بیاویزی. نشان لیاقت خدا، تنها چند خط ساده است. خط های ساده ای که بر پیشانی ات می کشد.
از جنگ بر می گردی و هربار خطی بر خطوط پیشانی ات اضافه می شود. و روزی می رسد که پیشانی ات پر از دستخط خدا می شود.
آینه ها می گویند آن کس زیباتر است که خطی بر چهره ندارد. آینه ها اما دروغ می گویند. دستخط خدا بر هر صفحه ای بنشیند، زیبایش می کند.
جوانی بهایی است که در ازای دستخط می دهیم. دستخط خدا اما بیش از اینها می ارزد. کیست که جوانی اش را به دستخط خدا نفروشد.!
عرفان نظر آهاری
نوشته شده توسط : سید عباس مجاهد